عشق با جدایی زیباست

به نام تک دانشجوی دانشکده ی قلبم

عشق با جدایی زیباست

به نام تک دانشجوی دانشکده ی قلبم

باران

باران میبارد .. .. .. .. بارانی از اسمان ..!!!!!!  نه از چشمهای منتظر من..

صدای باران چشمهایم را هم وادار به گریستن میکند ..

اما گریه کردن زیر باران حس خوبیه .. چون دیگه بعدش لازم نیست توضیح بدیم که چرا گریه میکردیم.

باران نم نممثل کلیدهای پیانو.. !!!! برسرگذشت ما ست. ارام . مرموز اما شنیدنی...

میبارد تاشاید دل شکسته ای به یادش ببارد.

میبارد تاشاید وقتی ازش فرار میکنیم و میدویم به هم برسیم.

باران ترانه خاطرات را میخواند ... گذشته ها را روح میدهد ..

من و باران همدردیم ... هردو وقتی جدا میشیم . میبار یم

باران از اسمان رها میشود ومن از زندگی... باران از رعد فراریست ومن از ساعتها و غقربها...

باران رنج جدایی را در سبز کردن زمین جبران میکند. ومن در اشکهایم...

باران تنها نیست ... چتری هست تا در پهنه اش فرود اید......

اما من تنهام ... چتر من سالهاست شکسته

اعتراف عاشقانه

بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ، هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه

هر چه باشی دوستت دارم

من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم

ادامه مطلب ...

دوست دارم

یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی

بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی

بذار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس

بذار حبس ابد باشم ، توعشقی که برام رویاس

بذار با گریه این بارم ، بگم خیلی دوست دارم

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

دلم میگیره هر روزی ، که میبینم تو دلگیری دارم

میمیرم از وقتی ، سراغم رو نمی گیری

نگام رو از تو دزدیدم ، با این چشمای غم بارم

نمی خواستم بدونی که ، چقدر چشمات رو دوست دارم

ولی با گریه این بارم ، می گم خیلی دوست دارم

اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم

خاطرات کودکی

بازگرد ای خاطرات کودکی

بر سواراسبهای چوبکی

خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن ماناترند

درسهای سال اول ساده بود

اب را بابا به سارا داده بود

درس پنداموز روباه خروس

روبه مکارو دزد و چابلوس

روز مهمانی کوکب خانم است

سفره پراز بوی نان گندم است

کاکلی گنجشکک باهوش بود

فیل نادانی برایش موش بود

باوجودسوز و سرمایی شدید

ریزعلی پیراهن ازتن میدرید

تادرون نیمکت جا میشدیم

ماپرازتصمیم کبری میشدیم

پاکن هایی ز پاکی داشتیم

یک تراش سرخ لاکی داشتیم

کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت

دوشمان ازحلقه هایش درد داشت

گرمی دستانمان از اه بود

برگ دفترها به رنگ کاه بود

همکلاسی های دردو رنج وکار

کودکان جامه های وصله دار

بچه های دکه سیگارسرد

کودکان کودک اما مردمر د...

کاش هرگز زنگ تفریحی نبود

جمع بودن جمع بود وتفریحی نبود

کاش میشد باز کوچک میشدیم

لااقل یک روز کودک میشدیم

یادان اموزگار ساده پوش

یادان گنج ها که بودش روی دوش

ای معلم نام و هم یادت بخیر

یاد درس و اب وبابایت بخیر