-
دختر باهوش
شنبه 7 مردادماه سال 1391 01:45
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش. بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری. ولی...
-
فیسبوک
شنبه 7 مردادماه سال 1391 01:45
دیروز رفتم یه عکس 3در4 بگیرم روی شیشه عکاسیه زده بود «عکس فیسبوک در کمتر از ده دقیقه!» لایکخور! تضمینی!
-
اپل
جمعه 6 مردادماه سال 1391 00:15
دست دوستم آیفون دیدم. حسودیم شد, برگشتم خونه به مادرم گفتم: من "اپل" میخوام. شب که بابام اومد دیدم دستش یه کیسه است پر سیب! مامانم گفت: فکرکردی ما انگلیسی بلد نیستیم؟!؟!
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 مردادماه سال 1391 00:12
داستان کوتاهی که پیش روی شماست یک قصه جادویی است که حتما باید دو بار خوانده شود! به شما اطمینان میدهم هیچ خواننده ای نمیتواند با یک بار خواندن آن را رها کند! این نامه تاجری به نام پائولو به همسرش جولیاست که به رغم اصرار همسرش به یک مسافرت کاری میرود و در آنجا اتفاقاتی برایش می افتد که مجبور میشود نامه ای برای همسرش...
-
دوستت دارم پدر
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 11:16
مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود . سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟ - بله حتمآ. چه سئوالی؟ - بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟ - فقط میخواهم بدانم . - اگر باید بدانی ‚ بسیار...
-
نسل
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 11:07
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم!! نسل خوابیدن با اس ام اس!! نسل درد و دل با غریبه های مجازی!! نسل غیرت روی خواهر ، روشنفکری روی دختر همسایه!! نسل لایک و پوک از روی غرض!! ... ... نسل کادو های یواشکی!! نسل خونه خالی و دعوت شام!! نسل پول ماهانه ی وی پی ان!! نسل صف و دعوا!!! نسل تف ، وسط پیاده رو!! نسل هل ، توی مترو!! نسل...
-
نامه ی یه پسر سنگدل به دوست دخترش
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 11:04
۱ - محبت شدیدی که صادقانه به تو ابراز میکردم ۲ - دروغ و بی اساس بود و در حقیقت نفرت من نسبت به تو ۳ - روز به روز بیشتر می شود و هر چه بیشتر تو را می شناسم ۴ - به پستی و دورویی تو بیشتر پی میبرم و ۵ - این احساس در قلب من قوت میگیرد که بالاخره روزی باید ۶ - از هم جدا شویم و دیگر من به هیچ وجه مایل نیستم که ۷ - شریک...
-
دلم برای کسی تنگ است
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 19:07
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است دلم برای کسی تنگ است...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 19:02
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر خسته ام ، باز هم دلم گرفته و دل شکسته ام در حسرت لحظه ای آرامشم ، همچنان اشک از چشمانم میریزد و در انتظار طلوعی دوباره ام همه چیز برایم مثل هم است ، طلوع برایم همرنگ غروب است ، گونه هایم پر از اشک شده و عین خیالم نیست ، عادت کرده ام دیگر…. عادت کرده ام...
-
جلسه محاکمه عشق بود
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 18:54
جلسه محاکمه عشق بود و عقل قاضی ، و عشق محکوم .... به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که...
-
عاشقان حقیقی
دوشنبه 2 مردادماه سال 1391 22:00
روزی مردی از کنار ساحل میگذشت که کودکی توجه او را به خود جلب کرد. کودک دستانش را از آب دریا پر و سپس به لبانش نزدیک میکرد. گویی آن را مینوشید و این کار را مجددا" تکرار میکرد. مرد نزدیک کودک رفت و به او گفت: مگر نمیدانی که آب دریا شور است؟ چگونه میتوانی آن را بنوشی؟ ! کودک پاسخ داد: من در حال بوسیدن دریا هستم ....
-
دلم لک زده برای اینکه کسی عاشقم باشه ...
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 19:45
پَست ترین آدما کسایی هستن که به دست گذاشتن رو نقطه ضعف دیگران بگن: " شوخی " ! تلختـــــــرین جملـــــــه : دوستت دارم اما... شیرین تـــــــرین جملـــــــه : ...اما دوستت دارم به همین راحتی جابه جایی کلمات زندگـــــــی را دگرگـــــــون میکنـــــــد.....! پسره به دوست دخترش اس ام اس میده: پسر: کجایی عزیز دلم؟...
-
نقطه مشترک (جملات به یاد ماندنی)
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 19:24
ما نقاط مشترک زیادی با هم داشتیم ، من عاشق او بودم و او هم عاشق خودش بود لزلی بلیشا
-
یه داستان عشقی و رمانتیک
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 11:48
وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشی" صدا می کرد . به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم...
-
حکایت ما
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 00:19
حکایت ما داستان یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی؟ گفت: نخریدند... تمام شد .... ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم
-
نامه ای از خدا برای تو...
یکشنبه 1 مردادماه سال 1391 00:16
بخوان مارا ! منم! "پروردگارت" ... خالقت از ذره ای ناچیز صدایم کن مرا! آموزگار قادر خود را قلم را ،علم را ، من هدیه ات کردم بخوان مارا! آغاز ماه مبارک رمضان را بر همه ی شیعیان تبریک عرض مینمایم منم معشوق زیبایت منم نزدیکتر از تو به تو اینک صدایم کن ! رها کن غیر مارا! سوی ما بازآ ! منم پروردگار پاک بی همتا !...
-
باران
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1391 12:39
باران میبارد .. .. .. .. بارانی از اسمان ..!!!!!! نه از چشمهای منتظر من .. صدای باران چشمهایم را هم وادار به گریستن میکند .. اما گریه کردن زیر باران حس خوبیه .. چون دیگه بعدش لازم نیست توضیح بدیم که چرا گریه میکردیم . باران نم نممثل کلیدهای پیانو.. !!!! برسرگذشت ما ست. ارام . مرموز اما شنیدنی ... میبارد تاشاید دل...
-
اعتراف عاشقانه
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 19:41
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده ... اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم باور نمیکنم اینک بی توام کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن...
-
هر چه باشی دوستت دارم
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 19:36
من این شب زنده داری را دوست دارم من این پریشانی را دوست دارم بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار...
-
دوست دارم
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 19:20
یواش گفتم دوست دارم ، واسه اینه که نشنیدی بلد نیستم که بد باشم ، نگو اینو نفهمیدی بذار باشم کنار تو ، کنار عطر این احساس بذار حبس ابد باشم ، توعشقی که برام رویاس بذار با گریه این بارم ، بگم خیلی دوست دارم اگه بازم پشیمونی ، به روت اصلا نمیارم دلم میگیره هر روزی ، که میبینم تو دلگیری دارم میمیرم از وقتی ، سراغم رو نمی...
-
خاطرات کودکی
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 19:14
بازگرد ای خاطرات کودکی بر سواراسبهای چوبکی خاطرات کودکی زیباترند یادگاران کهن ماناترند درسهای سال اول ساده بود اب را بابا به سارا داده بود درس پنداموز روباه خروس روبه مکارو دزد و چابلوس روز مهمانی کوکب خانم است سفره پراز بوی نان گندم است کاکلی گنجشکک باهوش بود فیل نادانی برایش موش بود باوجودسوز و سرمایی شدید ریزعلی...
-
به نام کلام دروغین عشق
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 12:32
چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده.قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که...
-
دلم تنگ است
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 12:25
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است دلم برای کسی تنگ است...
-
شایعه
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 12:19
زنی شایعه ای را درباره همسایه اش مدام تکرار می کرد. در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره او بود، عمیقاً آزرده و دلخور شد. بعد زنی که شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملاً اشتباه می کرده. او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند؟ پیر خردمند گفت:...
-
ساعت 25 شب
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 12:17
سرد نگاه آینه تو چشم یخ بسته من آوازه خون لعنتی یه حرف ه تازه تر بزن بخون از اتفاق نو از تیتر روزنامه عصر بسه دیگه خوندن از گدا و شاهزاده تو قصر قافیه های افتضاح ترانه ها بی آبرو بخون شاید با خوندنت تاریخمون شه زیر و رو وعده های بی سر و ته دوست دارم های دروغ پرسه تو کوچه های هار تو پایتخت بی فروغ میگی میاد اونی که رفت...
-
نامه ی غضنفر به عشقش
یکشنبه 18 تیرماه سال 1391 16:44
سلام بر تو میدونم که صدامو شناختی پس خودمو معرفی نمیکنم شایدم نشناختی، منم غضنفر آااه ای عشق من، چند روز که دلم برات گرفته و گلبم مثل یه ساعت دیواری هر دقیقه شصت لیتر آب را تقسیم بر مجذور مربع میکنه، حالا بگو بقال محل ما چند سالشه؟ امروز یاد آن روزی افتادم که تو من را دیدی و یک دل نه صد دل من را عاشق خودت کردی. یادت...
-
او هرگز نمیداند
شنبه 17 تیرماه سال 1391 14:41
کسی را دوست می دارم...! کسی را دوست می دارم.. ولی افسوس او هرگز نمی داند... نگاهش می کنم شاید... بخواند از نگاه من... که او را دوست می دارم... ولی افسوس ... او هرگز نگاهم را نمی خواند... به برگ گل نوشتم من... که او را دوست می دارم... ولی افسوس او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند!!! به مهتاب گفتم ای...